(2521) ناقهى صالح به صورت بد شتر |
|
پى بریدندش ز جهل آن قوم مُر |
(2522) از براى آب چون خصمش شدند |
|
نان کور و آب کور ایشان بدند |
(2523) ناقة اللَّه آب خورد از جوى و میغ |
|
آب حق را داشتند از حق دریغ |
(2524) ناقهى صالح چو جسم صالحان |
|
شد کمینى در هلاک طالحان |
(2525) تا بر آن امت ز حکم مرگ و درد |
|
ناقة اللَّه و سقیاها چه کرد |
(2526) شحنهى قهر خدا ز یشان بجست |
|
خونبهاى اشترى، شهرى درست |
وَ یُقَلّلِکُم فی اَعیُنِهِم لِیَقضِیَ اللهُ اَمراً کانَ مَفعُولاً: اشاره یی به جنگ بدر دارد. در آن جنگ پیامبر(ص) قبلاً خوابی دید که بر کفار پیروز شده است وبیان این امر قوّت قلب یاران او را بیشتر کرد .در این آیه چگونگی این پیروزی بیان شده است که خداوند سپاه دشمن را به نظر مسلمانان کم آورد تا قوی دل شدند ومسلمانان را نیز در نظر آنها کم جلوه داد تا خود را تجهیز نکنند.[1]
بی خصم:یعنی بی مبارز، به کنایه یعنی کسی که ارزش مبارزه کردن ندارد وضعیف وناچیز است.
دیدهای حس:یعنی دیدهای اهل ظدهر ومردم ناآگاه از اسرار حق.
ناقه: شتر ماده.
صالح: مطابق روایات اسلامى، یکى از پیمبران عرب است که بقوم ثمود فرستاده شده بود، ثمود دستهاى از عرب بودند که در شمال مدینه مسکن داشتند و یک سره نابود شدند و بر افتادند و نژاد ایشان منقطع گشت. این دسته از عرب را (عرب بائده) مىنامند یعنى بر افتاده.
ناقهى صالح: شترى بود که بمعجزهى او از کوه بیرون آمد، قوم ثمود بت پرستان بودند، صالح آنها را بخداى یگانه دعوت کرد، از وى معجزهاى خواستند و تقاضا کردند که از کوه شترى ماده و ده ماهه آبستن و پا بزا بیرون آورد، صالح چنین کرد و آن ناقه در حال بزاد، بچهى او نیز قوى و کلان بود، صالح با آن قوم قرار گذاشت که آب قریه، یک روز از آن شتر و بچهاش و روز دیگر از آن آنها باشد و آن روز که ناقه آب مىخورد، قوم ثمود از شیر ناقه بیاشامند، ایشان، آخر الامر، این قرار را بهم زدند و ناقه را پى زدند و مستحق عذاب شدند و بر افتادند.[2]
مر: تلخ، مجازا بد خوى و بد سرشت.
آب کور: یعنی حریص وبخیل ، کسی که آب ونان را از دیگران دریغ کند.
ناقة اللَّه: اشاره است به آیهى شریفه: «وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اَللَّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اَللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ». (و صالح گفت اى قوم من این ماده شتر از آن خداست و گواهى و معجزهاى بر راستى من براى شما، رهایش کنید تا در زمین خدا بچرد و آسیب مرسانیدش.)[3]
طالحان: جمع طالح بمعنى تبهکار و نابسامان.
ناقة اللَّه و سقیاها: برگرفته است از آیهى کریمه:« فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ ناقَةَ اَللَّهِ وَ سُقْیاها» (پس پیمبر خدا بقوم ثمود گفت زنهار ماده شتر خدا را پاس دارید و از آب خوردنش بازمدارید.)[4]
شِحنه: کسى که از جانب پادشاه و دستگاه حکومت براى ضبط امور و سیاست مردم شهرى منصوب مىشد و بالطبع عدهاى از افراد مسلح بفرمان وى بودند. داروغه، نیروی انتظامی.
خونبها جُستن: یعنی انتقام
درست: کامل و تمام، بىکم و کاست.
( 2509) ناقه صالح بصورت شترى بود که قوم ثمود آن را پى بریدند (این شتر بر وفق تقاضاى قوم ثمود بطور اعجاز ظاهر شده آب جوى را مىخورد و بقدرى شیر مىداد که قوم ثمود بجاى آب شیر مىخوردند).( 2510) قوم ثمود براى اینکه شتر آب جو را مىخورد دشمن او شدند حقا که این قوم آب کور و نان کور بودند.( 2511) همان شتر که خداى تعالى در سوره شمس او را ناقة اللَّه نام برده از جویى که از آب باران تشکیل شده و بالاخره از ابر بزمین رسیده بود آب مىخورد و این قوم آب حق را از حق مضایقه کردند.
( 2512) ناقه صالح مثل جسم اشخاص صالح کمینى شد براى هلاک کردن بد کاران( 2513) و همان (ناقَةَ اَللَّهِ وَ سُقْیاها) شتر خدا و آب آشامیدن ببینید به آن قوم چه بلاها از مرگ و درد متوجه نمود.( 2514) شحنه قهر خداوندى هلاک شهرى را خونبهاى شترى قرار داد.
(2527) روح همچون صالح و تن ناقه است |
|
روح اندر وصل و تن در فاقه است |
(2528) روح صالح قابل آفات نیست |
|
زخم بر ناقه بود بر ذات نیست |
(2529) روح صالح قابل آزار نیست |
|
نور یزدان سغبهى کفار نیست |
(2530) حق از آن پیوست با جسمى نهان |
|
تاش آزارند و بینند امتحان |
صالح: می تواند اشاره به صالح پیغمبر باشد یا به هرکس که در او صفات اولیای الهی تحقق یابد.
تن ناقه است: تشبیه تن به ناقه در مثنوی در جاهای دیگر نیر آمده است.
وصل: پیوستگی روح بنده با حق است وچون این حالت بنده را از هرچه این جهانی باشد بی نیاز می کند .
فاقه: یعنی بی چیز ونیاز.
روح صالح قابل آفات نیست: یعنیروح صالح از آزار خلق رنج نمی برد زیرا پیوسته به نور یزدان .
سغبهى: یعنی فریفته، مفتون، مغلوب.
( 2527) روح مثل صالح و تن چون ناقه بود روح در عالم وصال و تن در فقر و مسکنت است. ( 2528) روح صالح عالىتر از آن است که آفتى به آن برسد اگر زخمى برسد بر ناقه مىرسد نه بر ذات صالح.( 2529) بروح صالح آزار نمىرسد او نور خدایى است و نور خدا مغلوب کفار نخواهد شد.( 2530) حق از این جهت نهانى با جسم پیوست که مردم آن را بیازارند و بدان وسیله آزمایش شوند.
مولانا می گوید: روح صالح چون از این جهان بی نیاز است، هیچ آفتی در آن راه ندارد، برای آن که آفت پذیری از نقص ونیاز مایه می گیرد. روح صالح از آزار خلق رنج نمی برد زیرا پیوسته به نور یزدان، وپرتوی از نور خداست و کافران نمی توانند به نور خدا آسیب برسانند.
[1] - سورهْ انفال، آیهْ 44
[2] - قصص قرآن مجید، ص 81- 78، قصص القرآن ثعلبى، طبع مصر، ص 56.
[3] - هود، آیهى 64.
[4] - و الشمس، آیهى 13.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |